جایزه های معماری؛ برنامه ریزی برای آینده
احمد زهادی
Architectural Award Opens the way for the
Architecture in to the Future
Ahmad Zohadi
سرمقاله شماره 27 فصلنامه معماری و ساختمان
با نگاهی به معماری معاصر ایران چنین به نظر می رسد که با «ملقمه ای از گذشته و اکنون» رو به رو هستیم؛ پدیده ای که گرفتار چالش میان سنت و مدرنیته شده و نه آن است و نه این. در این فرایند ناخوشایند شاهد زوال تدریجی بافت ها و زمینه های معماری سنتی خود به ویژه در شهرهای بزرگ تاریخی بوده ایم؛ اکنون از چهارباغ اصفهان که می گذری دیگر نه آرایه ها و پنجره های چشم نواز معماری عصر صفویه که ساختمانهای بیهویت با مصالح ناهمگون و طراحی ضد و نقیض توجهات را جلب می کند. در مناطق قدیمی تهران و کاشان و یزد و تبریز و دیگر شهرهای واجد معماری سنتی ارزشمند نیز اوضاع تقریبا به همین صورت است؛ عناصر همگن و شکوهمند گذشته رو به تباهی گذاشته و عناصر ناهمگن و آزاردهنده همه جا را اشغال کرده اند؛ بناها و نماهای تازه در واقع مهمان های ناخوانده ای به شمار می روند که حریم میزبان را تصرف کرده و هویت آن را به نابودی می کشانند.
حال آنکه اگر استعاره ی شهر – درخت را در نظر بگیریم هر نما، به مثابه ی شاخه ای از این درخت قلمداد می شود بنابرین نمی تواند نافی و ناقض شاخه های دیگر باشد. شاید از طراحی برج جهان نما در اصفهان بتوان به عنوان نماد بحران هویت یاد کرد؛ بحرانی که تمامی پیکرهی تنومند و دیرینه ی معماری ما را در برگرفته است. ساختن برج جهان نما اقدامی علیه سنت بود بود، اقدامی علیه معماری تاریخی و چشم اندازها و افق های آینده ی آن. ماندگاری برج جهان نما نه تنها زمینه ها و موجودیت میدان نقش جهان را آسیب پذیر می نمود بلکه آن را به ابزار شناسایی و اهمیت یابی خود تبدیل می کرد که این سویه ی موضوع به مراتب خطرناک تر است. البته در دیگر نقاط جهان هم شاهد بروز چنین رخدادهایی در عالم معماری بوده ایم، به عنوان مثال مرکز فرهنگی و هنری «ژرژ پمپیدو» با معماری پیرامون خود هیچ تناسبی ندارد و همچون انسانی به نظر می رسد که دل و روده اش بیرون ریخته و در معرض نمایش قرار گرفته است اما این ساختمان که شاهکار دو تن از معماران حال حاضر جهان است برای خود
زمینه می سازد و به قول یکی از معماران کشورمان آنچه این بنا را «جذاب» کرده جسارت آن در نفی و رد زمینه تاریخی بنا است. مثال دیگر مدرسه موسیقی لانگی در ماساچوست است که دیوار یکدست آجری این ساختمان، شکوه و استواری بنای سنگی قدیمی پیرامون آن را به سخره گرفته است اما همه این بناها، ارزشی تازه به زمینه و بافت خود داده اند حال آنکه برج جهان نما نه تنها چنین نکرد که همچون عنصری زائد خط بام و آسمان را هم به هم ریخت. با این حال واقعیت این است که در دوران مدرن، ساختمان سازی دیگر صرفا «عملیاتی معمارانه» نیست و به ضرورتی گریزناپذیر برای «اسکان شهروندان» تبدیل شده است. چنین است که تولید انبوه مجال اندیشیدن به زیبایی بنا را از بین برده است، اما معماران در بدترین شرایط باید همچون «آردیانهای رهایی بخش عمل کنند و عنصر مطلوب خود را از هزارتوهای تاریک بیرون کشند.
مسابقات معماری اغلب با هدف تحریک این خواست و اراده ی معطوف به صیانت از شکوه معمارانه طراحی و اجرا می شوند. از زمانی که سنگ بنای مجله ی «معماری و ساختمان» گذاشته شد همواره در این اندیشه بودیم که جدای از کار رسانه ای و تحقیقی و آموزشی در متن رخدادهای معماری کشور نیز نقش داشته باشیم و نظرگاه ها و ایده های معماران کشور را در کنار پروژه های خلاقهی آنان مطرح کنیم. مسابقه ی «معماری داخلی» و «طراحی نما» در بطن چنین اراده و انگیزه ای شکل گرفت و استمرار یافت که اکنون جنبهای بین المللی نیز یافته است؛ کارگاه «طراحی و معماری نما از منظر شهری» که امسال برگزار شد، نشانه ای به این رویکرد بود که در سالهای آینده نیز ادامه خواهد یافت. از سوی دیگر پروژه های برتر معماران کشور در مجله «24» نیز منتشر می شود که در معرفی و شناخت جریان امروز معماری کشور و پیشروان و پیش برندگان آن نقش بسزایی دارد.
تقریبا می توان بر این ادعا پای فشرد که در تمامی شهرهای مدرن و مهم جهان با ترکیبی از رسانه و معماری سروکار داریم که نقش آفرینی و تعامل این دو به رشد فضاهای شهری و ذهنیت ها و ایده های معمارانه کمک می کند. در کشورهای عربی نیز چند دهه است که شاهد این اتفاق هستیم و مسابقه ی مهم آقاخان نماد این هدف و انگیزه است. این نکته هم نباید مغفول بماند که امروزه ما با مقوله ی معمار- شهروند سروکار داریم که بر مسوولیت پذیری حرفه ای معماران دلالت می کند. در واقع معماران نباید خود را به کنج دفاتر کارشان تبعيد کنند بلکه باید عضوی خلاق و اثرگذار از یک شهر زنده باشند و به زیستگاه خود و کالبد شهر بیندیشند. از این رو گفت وگوی معماران و مدیران شهری باید بر محور مسوولیت پذیری و اخلاق حرفه ای تعریف شود و شکل بگیرد. شاید یکی از دلایل تباهی هویت شهری در روزگار ما این بوده که معادلهی میان مدیران شهری و معماران به نامعادله ای بدل شده که هیچ یک از طرفین آن، مشتری و متقاضی، طراح و کارفرما، و… با یکدیگر همدلی ندارند. برای آنکه معماری کشور متحول شود صرفا صدور بخشنامه و فرمان معماری اسلامی – ایرانی کارساز نیست بلکه باید به همدلی اندیشید و موضوعیت اقتصادی بناها را ذیل همین کنش همدلانه بازتعریف کنیم.