گفتگو با علی اکبر صارمی
مشکل شهر و معماری فقط کمیت ساخت و ساز شهری است
دکتر على اکبر صارمى از بزرگان معمارى در ایران است. از دانشجویان آتلیه سیحون در دانشگاه تهران دهه چهل شمسى و فارغ التحصیل دکترى از دانشگاه پنسیلوانیا به استادى لویى کان مى باشد. نزدیک به چهل سال کار حرفه اى با مهندسین مشاور تجیر و دریافت جوایزمتعدد معمارى در کارنامه اوست. او به نوشتن نیز می پردازد. به غیر از مقالات متعددش مى توان به کتاب هاى “ارزش های پایدار در معماری ایران، ۱۳۷۶ “، “گذر و درنگ: کروکى ها معمارى ایران” سال ١٣٨٧ و “تار و پود و هنوز: سرگذشت من و معمارى ما” سال ١٣٨٩ اشاره کرد.
من از این کلمه پایداری که احتمالا ترجمه Sustainability است هنوزسر در نیاورده ام. البته میتوانم برای شما لیست بلند بالایی تهیه کنم و ازانرژی و معماری سبز و بازیافت و محیط زیست و غیره صحبت کنم ولی در معماری امروز و شهر امروز آنچه که میتوانم بیان کنم این است که : باور فرمایید مشکل معماری و شهرسازی ما صرفاً آن ماجراها )یعنی پایداری و بازیافت و …( نیست. بلکه مشکل شهر و معماری فقط وفقط کمیت ساخت و ساز شهری است. بنا به دلایلی که همه میدانیمو میدانید سا لها است که گروهی از ما بهتران شهرهایمان را فروخته اند و گروه دیگری از آنها بهتر، شهر را خریده اند.در این میان شما اعلاترین و پایدارترینها را هم بسازید، در این جنگل انبوه بناهای بی شمار گم خواهد شد.البته مطالعات مربوط به پایداری باید در دانشگاهها و مراکز مربوطه حتما دنبال شود و ما معماران نیز از آ نها بیاموزیم. ولی چنانچه گفتم فاجعه اتفاق افتاده و در جریان است.دوستی از ساکنان الهیه، زعفرانیه و یا نیاوران که غالبا اعیان نشینهای تازه به دوران رسیده را در خود جای داده اند، می گفت حتی نمیتوانیمتوی کوچه هایمان راه برویم بس که مصالح و کامیون و جرثقیل همه جارا آلوده کرده است. این ساخت و سازها حتی اگر زمانی تمام هم شود،مسلما فاجعه دیگری شروع خواهد شد، جمعیت و اتومبیل و آلودگی ورا ه بندان و غیره.
من سا لها است که ذکر مصیبت میکنم و معترفم که گهگاه خود رامقصر نیز می دانم و اصطلاح رفیق قافله در این مورد صدق میکند. بله گهگاه در طراحی و داوری پروژه های شرکت میکنم. که معلوم میشود ازهمان قماشی است که در بالا ذکر شد و البته بهانه ما این است که حال که قرار است ساخته شود و تخریب محیطی و شهر فروشی صورت گیرد، بگذارید لااقل بناهای بهتری ساخته شود. حال این بنای بهتری که برنده مسابقه هم هست چگونه بنایی است، تصمیمش با داوران است.در ضمن نکته قابل توجه این است که این روزها در گزارشات پیوست پروژه ها آخرین نتایج تحقیقات مربوط به پایداری و معماری سبز و جهان نانو تکنولوژی و عطف به هویت ایرانی و اسلامی و از این قبیل کلیشه ها آورده میشود ولی ارتباط آ نها با خود معماری به صورت معادل های حل ناشدنی باقی میماند.این را نیز بگویم که در اغلب پروژ ه هایی که تاکنون در دفتر تجیر و پیش ازآن طراحی کرده ایم و تعدادی هم ساخته شده اند، بنا به غریزه و عادت،همیشه به دنبال باغچه ای سبز بوده ایم که دار و درختی در آ نها رویانده شود، درختی حفظ شده و بالکنی تبدیل به حیاط کوچکی شود و نورجنوبی اخذ گردد و ایوانی افراشته شود و از این قبیل چیزها.به نظر من درختان و سایه سارشان بخشی از علاج بسیاری شهرهای ما هستند. من همیشه عاشق درخت بوده و هستم، فرقی نمیکند، چنار وکاج و بید مجنون بید مشک که دیگر نمی روید. بنابراین هر سوراخی در شهر پیدا شد باید درختی کاشته شود.حالا آبش را از کجا تامین میکنیم بماند. خیابان ولیعصر بخاطر درختانش که به زور سرپا ایستاده اند، معماری اش هم به قاعده تر به نظر میآید.بنای رومی ساز مضحکی که درختی جلویش سبز شده قابل تحمل تر از رومی سازی های واقع در بیابان های خشک شهری است.حال خواهید گفت که مطالب فوق در نهایت ربطی به پایداری ندارد ولی به چند نمونه مربوط میتوان اشاره کرد. از جمله همین آگاهی، استفاده از بناهای موجود است که کم کم دارد جا می افتد، به جای تخریب، باتغییر عملکرد کارهای با ارزشی ارائه شده که میتواند نوید بخش باشد.مخصوصاً برای نگهداری بناهای با ارزش ساخته شده در 40 یا 50 سال گذشته که میتوان مدرن نامیدشان، در معرض بیشترین تخریب ها قراردارند، باید آگاهی و اطلاع رسانی وسیع تری در سطح جامعه صورت گیرد.از این قبیل میتوان خانه افشار را در تهران نام برد که اینجانب با همراهی دخترم و گروهی از دلسوزان معماری به هر دری زدیم طالب فرهنگی پولدار، که حکم کیمیا را دارد، پیدا نشد. مسئولان دیوانی و نیمه دیوانی هم به به و چه چه های مبسوطی گفتند و وعده و کلانی دادند ولی پا پیش نگذاشتند.در نهایت صاحب مکنتی که اتفاقا علاقمند به چنین بناهایی بود طلسم را شکست و خریدارش شد. امیدوارم نگهش دارد که دعای خیر ما بدرقه راهش خواهد بود.
منتشر شده در شماره 39، تابستان 93