نگاهی دیگر به معماری در شرق
احمد زهادی
سرمقاله شماره 25 فصلنامه معماری و ساختمان
این پرسش که چرا معماری معاصر ایران نتوانسته بر بنیان سنت و هویت معماری ایرانی شکل بگیرد و استمرار یابد، در سال های اخیر بسیار شنیده شده است. از اوایل دهه هفتاد که امواج نظریه های پست مدرنیستی به ایران رسید و اثرگذاری آن به وضوح در اندیشه و کار بسیاری از معماران نسل نو – و حتی معماران مطرح و شاخص کشور – آشکار است، این گمان می رفت که بن مایه های نظری معماری پست مدرن به ویژه رویکرد به زبان و فرم سنت، به بازگشت خلاقانهی معماری ایران به ریشه ها و ساخت های کهن آن، کمک کند اما تجربه ی این دو دهه ی اخیر نشان داد که معمار ایرانی اگر خلاقیت خود را به کار نگیرد و به درون را ننگرد لاجرم تسليم جریانات بیرون می شود.
اگر چه نباید از یاد برد که در همین دو دهه ی اخیر برخی معماران ایرانی با ابتناء به نظریه های جدید توانسته اند آثار ماندگاری خلق کنند که بی گمان راهگشای تحول در کنش و روش معماری در کشور خواهند شد. با این حال در چند سال اخیر که دست اندرکار و ناشر مجله ی معماری و هنر (2A ( Architecture & Art در منطقه و خاورمیانه بوده ام، دیده ام که دغدغه ی عمده و اصلی معماران خاورمیانه این است که چگونه نشانه های تاریخ معماری خود را بازآفرینی کنند و آن را در تلاقی با نظریه های جدید به کار گیرند. در این میان، باید این واقعیت را نیز در نظر گرفت که سرعت پست مدرنیزاسیون» در بعضی کشورهای عربی گاه چنان نتایج نامطلوبی در پی داشته است که تا سالها رد ناجور آن در معماری منطقه باقی خواهد ماند. کم نبوده اند و نیستند طراحان و معمارانی که معتقد به شبیه سازی معماری شرق با غرب بوده اند و ایدهی سبک بین المللی را در شمایل و طرح های پست مدرن باز تولید و اجرا کرده اند. شاید بتوان برجی که ژان نوول فرانسوی در دوحه ساخته را شاهدی بر این گفته دانست. در این اثر اگرچه معمار سعی در الهام گیری از بافتها و المان های محلی کرده است ولی همچنان به دلیل به هم زدن منطق بافت و زمینه ی شکل گیری خود، هویتی بیگانه دارد و در نهایت موجب تعميق بیگانگی- و نه یگانگی- فرهنگی می شود. از سوی دیگر نباید تکثر و چندگانگی را با بیگانگی یک بنا از موقعیت مکانی و فرهنگی آن خلط کرد که اینها دو مقولهی متفاوت از هم هستند. نکته توجه برانگیز این است که حتی بنیادها و مراکز فرهنگی معماری خاورمیانه در این مسابقه ی غربی شدن گاه از خود غربیها نیز پیشی می گیرند. در سوی دیگر اما معمارانی را می بینیم که با اشراف و آگاهی نظری به مباحث و نظریه های مدرن و پست مدرن، آثاری خلق کرده اند که نه از تاریخ گسسته اند و نه به موج های زودگذر معماری پیوسته اند. اگر به معماری مشرق زمین در همین چند دهه اخیر نگاه کنیم به رمز و راز کار معماران خلاق و تفاوت بنیادین آن با آثار سطحی پی خواهیم برد.
امروزه در بعضی از شهرهای چین و ژاپن و کره جنوبی شاهد معماری یی خلاق و مبتنی بر دستاوردهای سنت دیرینه آن کشورها هستیم، وقتی وارد توکیو میشوی، احساس درشرق بودن می کنی ضمن اینکه هویت همین شهر هم دستخوش تکنولوژی و عناصر صوری آن شده است اما به شهر غربی تبدیل نشده اند و مهم تر اینکه شهروندان نیز به بیرون از تاریخ خود تبعید نگشته اند چرا که شهرسازان و معماران، به رابطهی ذهنی و شکلی امروز و دیروز باور داشته اند و روش و بینش خود را با نیازهای مدرن و اشکال گذشته منطبق کرده اند. در این گونه شهرها هنوز نوستالژی و حس در تاریخ بودن زنده است اگر چه به گفته ی فیلیپ جانسون، جامعه ی جدید بدون بناها و شهرسازی جدید وجود ندارد اما این واقعیت را نیز باید بپذیریم که هر جامعه ای باید به شیوه ی خاص خود به بنا و شهر جدید روی آورد. اگر نه، چه بسا که هم گذشته را نابود کند و هم امروز را در گذار به فردا ناممکن سازد.
از این رو در حرفهی رسانه های معماری نیز باید به سمت آن اتفاقی رفت که در برگیرنده ی الزامات تحقق این رویکرد باشد، یعنی به جای شبیه سازی معماری شرق به غرب، تفاوت ها و ویژگیهای متمایز کننده را پی گرفت. همایشی که با موضوع « طراحی و معماری نما از منظر شهری» قرار است از سوی فصل نامه معماری و ساختمان در سال آینده برگزار شود با چنین انگیزه و جهت گیری ای برنامه ریزی شده است. شاید یکی از خلاءهای معماری معاصر، فقدان دیالوگ موثر میان معماران و منتقدان ایرانی و شرقی باشد که اگر هم وجود داشته عمدتا معطوف به مباحث نظری و دانشگاهی بوده است. اگر به آینده ای معماری ایران می اندیشیم لاجرم باید گفت و گو با « غیر» و هم اندیشی با صاحب نظران کشور را در ترکیبی هماهنگ و اثر گذار پی بگیریم تا بلکه طرحی نو اندازیم. پیشاپیش آرزومند سالی خجسته و پربار برای همه ی خوانندگان مجله ی معماری و ساختمان هستم.