گفتگو با حبیب اله طاهرخانی- معاون وزیر راه و شهرسازی و مدیرعامل شرکت عمران شهرهای جدید
توسط احمد زهادی و غزاله بصیری- اعضاء هیئت تحریریه فصلنامه معماری و ساختمان
مهندس احمد زهادی: بسیار ممنونیم از فرصتی که ایجاد شد که با همراهی شرکت عمران شهرهای جدید، در شمارهای اختصاصی از فصلنامه معماری و ساختمان به موضوع شهرهای جدید بپردازیم. در این گفتگو امیدواریم بتوانیم به بخشی از سؤالهایی که در ذهن مردم، متخصصین یا قشر علاقهمند وجود دارد پاسخ بدهیم و سندی در خصوص چگونگی شکلگیری شهرهای جدید، نوع زندگی در جریان در این شهرها و همچنین پتانسیلهای ایجادشده برای زندگی جمعیت آینده، ارائه کنیم. در این رابطه اطلاعاتی را از شما درخواست میکنیم، برای مثال اینکه اصولاً چرا شهرهای جدید به وجود آمدهاند؟ خصوصاً با وجود پتانسیلهای فراوانی که در شهرهای مختلف وجود دارد و در بسیاری از موارد این شهرها قابلیت توسعه دارند، ولی چرا بهجای توسعهی این شهرها، به سرمایهگذاری و ایجاد شهرهای جدید پرداخته میشود و جزء سیاستهای وزارتخانه و حکومت قرار میگیرد؟
ما مطلع هستیم که فولادشهر اولین شهر جدید بوده که در دوران پهلوی دوم احداث شده است. تا امروز نیز 23 شهر جدید به وجود آمده که جمعیت آنها در حدود یک میلیون و دویست هزار نفر بوده و تا حدود پنج میلیون نفر نیز قابلیت توسعهی ظرفیت دارد. از شما خواهش میکنیم که نقطهنظرات کلی دررابطهبا شکلگیری و روند توسعه شهرهای جدید را برای ما توضیح دهید و در خلال سخنان شما، ما سؤالاتمان را نیز مطرح خواهیم کرد.
مهندس حبیباله طاهرخانی: خیلی ممنون از شما. در ابتدا باید عرض کنم که شرکت عمران شهرهای جدید، شرکتی درونگرا است و به همین دلیل اطلاعات و مباحث مربوط به آن کمتر در سطح جامعهی علمی، بهویژه حوزههای تخصصی و شهرسازی مطرح میشود و متأسفانه کلیشهها حتی در سطح جامعهی علمی هم خیلی زیاد وجود دارد. یکی از اهداف ما این است که دستاوردهای حوزهی شهرهای جدید را آن طور که شایسته است انتشار دهیم و به همین جهت با همکاری مجموعه شما یک شماره از مجله را به این موضوع اختصاص دادیم تا بحث شهرهای جدید کمی بیشتر در جامعهی علمی و تخصصی مطرح شود. از این طریق، هم میتوانیم اطلاعات بیشتری عرضه کنیم و همینطور با عرضهی اطلاعات، دیدگاههای بیشتری دراین رابطه دریافت کنیم.
در رابطه با سیاست شهرهای جدید، باید گفت این سیاست قدمتی بهاندازهی تاریخ شهرنشینی دارد و بسیاری از حکومتها بر اساس سیاستهایشان اقدام به احداث شهرهای جدید کردند که برخی از آنها بهعنوان پایتخت عمل میکرده است. اما آنچه ما امروزه بهعنوان سیاست شهرهای جدید تعقیب میکنیم، مربوط به اتفاقاتی است که بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا رخداده است و برای پاسخگویی به آن مسائل بوده است و رویکردها و اهداف مختلفی نیز داشته است. یکی از بحثهای اصلی مدنظر آنها، دلزدگی از شهرهای موجود بود که در آن مقطع زمانی، دچار مشکلاتی مانند آلودگی، تزاحم و … بود. این مشکلات مردم، متخصصین و حکومتها را به سمتی برد که گزینهای جایگزین برای رهایی از این مسائل داشته باشند. در کنار این موضوعات، با نیازهای فزایندهی مسکن، بهخصوص در مراکز فعال و مراکز کلانشهری مواجه شدند. شهرهای موجود نیز غالباً محدودیت توسعه داشتند. برخلاف آنچه در چند دههی اخیر رخ داد و به دلیل تحولات تکنولوژیک در حوزهی احداث ساختمانها و توسعهی حملونقل، محدودیت توسعهی شهرها شکسته شد و به واسطهی این تحولات، میتوان شهرهای بسیار بزرگی داشت که همزمان استانداردهای توسعهی پایدار را هم رعایت کنند. اما این فرصت قبلاً وجود نداشت. برای مثال وضعیتی که لندن در قرن 19 میلادی با آن مواجه بود، وضعیت بسیار وحشتناکی بود و در اوایل قرن بیستم نیز از لحاظ آلودگیهای زیستمحیطی شرایط بدی داشت و شهر قادر به رفع مزاحمها نبود. به همین دلایل، ایدهی باغشهرها مطرح شد. در این ایده، سکونت در طبیعت بکرتر با فضای متنوعتر پیشنهاد شده بود. پس از جنگ جهانی دوم نیز به دلیل تخریبهای گستردهای که صورتگرفته بود، دولتها ناگزیر بودند که برای عرضهی سریع مسکن برنامهریزی کنند. چون مدیریت بسیاری از زمینهای درون محدودهی شهر در دست دولت نبود و تحت مالکیت خصوصی قرار داشت، سعی کردند که به سراغ زمینهای بکر بروند.
در بحث شهرهای جدید ایران، ما تعدادی شهرهای صنعتی داشتیم، برای مثال آبادان که شهر جدید محسوب میشد و برای پاسخگویی به نیاز سکونت در پالایشگاه آبادان و صنایع نفتی گسترده در آبادان شکلگرفته بود. فولادشهر نیز به همین روال و برای پاسخگویی به نیاز مسکن کارخانهی ذوبآهن شکل گرفت. اما سیاست ایجاد شهرهای جدید در قالبی که امروزه پیگیری میشود، عموماً مربوط به بعد از انقلاب و اواخر دههی شصت است. در دوران پس از انقلاب اسلامی یکی از نیازها و مطالبات اساسی مردم که وعدهی مسئولین نیز بود، مسئلهی مسکن بود، بهخصوص در کلانشهرها که در آنها موضوع حاشیهنشینی قبل از انقلاب نیز مسئلهای حاد بود. موضوع دسترسی به مسکن، مسئلهی اول مهاجرینی بود که برای کار و اشتغال به تهران آمده بودند و مسکنی نداشته و دسترسیشان روزبهروز سختتر میشد. از اولین سیاستهای دولتها بعد از انقلاب اسلامی این بود که وزارتخانه، سیاست آمادهسازی و عرضهی زمین را اتخاذ کند. برای این منظور زمینهای اطراف تهران و سایر شهرها را خیابانکشی کرده و در اختیار مردم قرار دادند. در توسعههای کمتراکم، بخش عمدهای از اراضی شهری از دست مدیریت شهری خارج شد و شهرها از لحاظ فضایی گسترش قابلتوجهی پیدا کردند. روند کار به این صورت بود که زمین، مصالح، آهنآلات و سیمان در اختیار مردم قرار میگرفت و مردم خودشان ساختمان را میساختند. این ظرفیت محدود بود و عملاً تمام شد. اما در اواخر دههی شصت، با اتمام جنگ و بهبود شرایط اقتصادی کشور و مردم، نیاز به توسعه، مجدداً خودش را نشان داد، اما دیگر امکان توسعه وجود نداشت. این توسعههای سریع بعدها مشکلات زیادی برای شهرهای موجود ایجاد کرد. مسئلهی حملونقل و آلودگی هوا، بهخصوص در کلانشهرها به مسئلهای حاد تبدیل شده بود. در آن هنگام وزارتخانه به این فکر افتاد که از ظرفیت شهرهای جدید استفاده کند. طرح مسئله در قالب تأمین مسکن برای کارمندان دولت در یکی از جلسات هیئتوزیران بیان و مطرح شد.
تجربهی علمی ایران در رابطه با شهرهای جدید، تاکنون بسیار معطوف به تجربهی اروپا بوده است. تجربهی اروپا نیز در این حوزه چندان گسترده نیست و به چند شهر در انگلستان و بخشهای کمی از اروپا محدود است که عموماً در آنها حتی پس از جنگ جهانی دوم، مسائل حادی در زمینهی مسکن وجود نداشته است. اما در کشورهای شرقی مانند ژاپن و کرهی جنوبی و تجربیات متأخر در چین، رویکرد متفاوتی در پیش گرفته شده که موفقیت بیشتری داشته است. در این کشورها، سیاست توسعهی شهرهای جدید، بر مبنای ارادهی حکومت شکل میگرفت. به این معنی که حکومت مرکزی لوازم اجرای این سیاست را فراهم میکرد. برخلاف تجربهی ایران که در آن سیاست شهرهای جدید دغدغهی بروکراتها بود.
ما در شرکت عمران شهرهای جدید کاری تحت عنوان «تاریخ شفاهی شهرهای جدید» انجام دادهایم که سعی کردیم در آن با همهی افرادی که در سیاست شهرهای جدید از دههی شصت فعالیت کردهاند، مصاحبه کنیم. در این کتاب، یکی از بنیانگذاران اصلی سیاست شهرهای جدید عنوان میکند که در جلسهای در هیئت دولت، رئیس سازمان برنامهوبودجه و وزیر اقتصاد پرسیدهاند که منبع تأمین مالی این پروژه چیست؟ جواب دادهاند که ما چیزی از شما نمیخواهیم. آنها از این پاسخ استقبال کردهاند. درصورتیکه این پاسخ اشتباه بوده است. گفتن «چیزی نمیخواهیم» باعث شد که وضعیت شهرهای جدید بهگونهای شود که تا حدود 25 سال این شهرها کارکرد چندانی در توسعهی شهرهای ایران نداشته باشند. در نتیجه با گذشت حدود 20 سال از ایجاد شهرهای جدید، در مجموع حدود 200 هزار نفر جمعیت در این محدودهها ساکن شده بودند و این شهرها نتوانسته بودند به رشد فزایندهای که در حال رخدادن بود، پاسخ دهند. از دلایل اصلی این اتفاق، این تصور بود که با صرف مکانیابی و ارائهی زمین رایگان، میتوان توسعه را شکل داد، اما در واقع اینطور نیست. مسئلهی تأمین زیرساختها و موضوعات مربوط به سیستم حملونقل و دسترسی به شهرهای جدید، موضوعاتی بسیار هزینهبر هستند و تنها با اتکا به فروش زمین نمیتوان آن را تأمین کرد.
فروش زمین نیز به شمشیری دو لبه علیه خود سیاست تبدیل شد. زیرا زمینی که هنوز ارزش پیدا نکرده بود را به فروش میرساندند، درصورتیکه زمین بعد از آمادهسازی، تأمین زیرساختها و اسکان جمعیت ارزش پیدا میکند. از سوی دیگر، به دلیل اینکه تأمین زیرساختها و خدمات از ابتدا در دولت بهعنوان یک سیاست پذیرفته نشده بود، همراهی دستگاههای دولتی نیز در شهرهای جدید وجود نداشت. خدماتی که شهرهای دیگر به طور معمول از آنها برخوردار بودند مانند آب، برق، گاز و سایر خدمات، در شهرهای جدید به دشواری ایجاد میشد. بخشی از زمینها به مردم فروخته شده بود و زیرساخت نیز فراهم نیامده بود و فرایند مدیریت توسعه از دست سیستم مدیریتی خارج شده بود. یکی از گرفتاریهایی که هماکنون نیز در شهرهای جدید وجود دارد، وجود زمینهای رها شده است، بدین صورت که بخشی از شهر شکلگرفته و قسمتهای دیگری شکل نگرفته است.
در تجربههای موفقی مانند تجربهی ژاپن و کره جنوبی از شهرهای جدید، دولت مسئولیت تأمین زیرساختها را میپذیرد و آن را بر توسعهی شهر تقدم میدهد. برخلاف اتفاقی که در ایران رخداده است که برای مثال، سی سال پس از تأسیس شهر جدید هشتگرد، سال گذشته متروی آن به تهران متصل شد و در نتیجهی این تغییر، هشتگرد متحول شد. اگر این اقدام از ابتدای ایجاد شهر در نظر گرفته میشد، شرایط شهر میتوانست بسیار متفاوت باشد. البته باید اشاره کرد که تأمین چنین زیرساختهایی هزینهی بسیار بالایی دارد و نیازمند بازارهای مالی قوی برای تأمین آوردهی اولیه است.
در واقع از مشکلات اساسی اجرای شهرهای جدید در ایران این است که ما یک سیاست را شروع کردیم اما الزاماتش را فراهم نکردیم. هشت سال پیش و هنگامیکه من در حوزهی شهرسازی شهرهای جدید بودم، صحبت از شکست قطعی این سیاست بود، اما بهتدریج شرایط کمی متحول شد و علیرغم تمام گرفتاریهای طی شده، بعضی از شهرهای جدید به اندازهی جمعیتی مناسبتری رسیدهاند.
در توسعهی شهرها، تناسب مقیاس جمعیت و فعالیت یکی از اصول است. برای مثال در شهری پنج هزار نفری، بسیاری از فعالیتها صرفهی حاصل از مقیاس ندارد و فراهمآوردن فعالیتهایی مانند سینما یا استفاده از سیستم حملونقل مترو و سایر فعالیتها و کاربریهای بزرگمقیاس، توجیه اقتصادی ندارد. اما در حال حاضر ما هفت شهر داریم که با جمعیت بالای صدهزار نفر، به مرحلهای رسیدهاند که بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در آنها توجیه سرمایهگذاری پیدا کردهاند و سرمایهگذارانی وجود دارند که تمایل دارند در این شهرها سرمایهگذاری کنند. موضوع مهمی که عامل جذب سرمایهگذاران به این شهرها میشود، صعودی بودن شاخصهای زندگی و ارزش افزوده در شهرهای جدید است.
ما دو سیاست محوری را برای شهرهای جدید اتخاذ کردهایم، یکی بالابردن کیفیت زندگی در همهی وجوه که از اصلیترین وجههای آن، توسعهی زیرساختهای اجتماعی بود؛ زیرا ما با جامعهای مواجه بودیم که کاملاً پارهپاره بود، یعنی امکان تبدیل افرادی که در کنار هم جمع شده بودند به اجتماع فراهم نبود. عموماً اجتماع هنگامی شکل میگیرد که افراد یکدیگر را بشناسند و به واسطهی علایق مشترک در محیطهایی جمع شوند. این فرصت در شهرهای جدید وجود نداشت. حتی در برخی موارد، ارائهی خدمات اولیه نیز ممکن نبود. اما در دو سه سال اخیر، تمرکز اصلی ما بر توسعهی زیرساختهای اجتماعی بوده است که در قالب برگزاری رویدادها و ایجاد محیطهایی مانند کانون پرورش فکری، کتابخانه عمومی، فرهنگسرا، پارک و فضای سبز و … انجام میگیرد.
زهادی: در کنار مواردی که فرمودید، این سؤال وجود دارد که اصولاً فردی که بخواهد شهروند شهر جدید شود، چه انگیزهای برای این کار دارد؟ همچنین سؤال دیگری که مطرح میشود، این است که در قرن 21، عموماً وقتی شهر جدیدی احداث میشود، بر اساس ویژگی و شرایط خاصی تعریف میشود، مانند شهر «مصدر» در ابوظبی که با عنوان شهر «بدون کربن» ایجاد شده است. انگیزه ایجاد شهرهای جدید در ایران چیست؟
طاهرخانی: انگیزهها میتوانند متفاوت باشند. نکتهای که شما ذکر میکنید، از رویکردهای نوین در توسعهی شهرهای جدید محسوب میشود که شامل شهرهای پایدار، شهرهای کمکربن و … است. البته من شهر مصدر را قبول ندارم، چون این شهر مثل یک آزمایشگاه است و زندگی در آن جریان ندارد. خود من هم از آنجا بازدید کردهام. تعدادی شرکت در آنجا پروژههایی دارند و اصلاً مصداق شهر نیست و یک پروژه است. اما در کنار آن، تجربههای جدید شرق را نیز دیدهام. مثلاً شهرهایی که از سال 2015 در کره جنوبی در حال ساخت است، شامل همین نکات است و شهرسازی و شهرنشینی را یک قدم به جلو میبرد و موضوعات هوشمند بودن شهر، تولید کربن کمتر، حملونقل مبتنی بر انرژیهای پاک و سلامت بیشتر مردم، از وجوه آنهاست. من هم با شما موافقم که وقتی میخواهیم یک شهر جدید ایجاد کنیم، قاعدتاً باید چشماندازی جدید برای آن مطرح کنیم. اما همانطور که گفته شد، متأسفانه چون از ابتدا الزامات این سیاست را مطرح نکرده بودیم، نتوانستیم این حرفها را به اجرا درآوریم. اما اگر بخواهیم در نسل نوین چنین چیزی را آغاز کنیم، باید این حرفها را نیز عملی کنیم و هم در برنامهریزی شهری و هم در طراحی و اجرا آنها را به کار ببیندیم تا یک شهر جدید، حرف متفاوتی بزند.
در حال حاضر میتوانم به شما بگویم که در مقیاسی قرار داریم که به سمت این موضوعات حرکت میکنیم، اما یک سری شهرهای ما قبلاً شکلگرفتهاند که واجد این ویژگیها نیستند. ولی برنامهها و طرحهای ما این است که از چنین مباحثی، مانند بازیافت آب خاکستری، ایجاد فرصت برای حملونقل پاک، ایجاد مسیر دوچرخه در کل سطح شهر و … استفاده کنیم، اما هنوز در ابتدای این مسیریم.
زهادی: مواردی که نام بردید، خدماتی است که شهر ارائه میکند، اما سؤال اینجاست که انگیزهی اساسی برای زندگی در شهرهای جدید چیست؟ آیا تنها ارزان بودن قیمت مسکن نسبت به شهر مادر انگیزه اصلی است؟
طاهرخانی: آنچه گفته شد، حالت ایدهآل ما است، اما در وضع موجود، یک شهر باید بتواند با سکونتگاههای پیرامون و شهر مادر خود رقابت کند. یکی از محصولاتی که شهرهای جدید عرضه میکنند، ارائهی سکونت مناسبتر در شرایط مشابه با شهر اصلی است. مثلاً شما میتوانید فضای مسکونی بزرگتر و مناسبتری در شهر جدید داشته باشید. وجه دیگر این است که بسیاری از مسائل و مشکلاتی که شهرهای بزرگ با آن مواجه هستند، در شهرهای جدید کمتر است. برای مثال ترافیک، آلودگی هوا و … . در وضعیت کنونی در تهران سالانه بیش از 200 روز هوای ناسالم داریم. اما در شهری مانند اندیشه یا پرند چنین چیزی وجود ندارد. البته ممکن است این مسائل از سوی مردم ارزشگذاری بالایی نشود، چون برای این چیزها مستقیماً از آنها پولی گرفته نمیشود. ولی ضرری که به سلامتیشان وارد میشود و بیماریهای آتی که ممکن است چنین شرایطی برایشان ایجاد کند، کاملاً قابلتوجه است.
مقایسه شهرهای جدید و شهرهای پیرامون و مادر، وجوه مختلفی دارد و فرضاً نمیتوان شهرهای جدید را با مناطقی مانند فرمانیه و الهیهی تهران مقایسه کرد، اما به نسبت مناطق متوسط شهری، بسیاری از شهروندان علیرغم اینکه توانایی دارند که در قسمتهای متوسط تهران سکونت پیدا کنند، انتخابشان شهرهای جدید است. البته منظور همهی شهرهای جدید نیست، برای مثال شهر جدید پردیس در سالهای گذشته چنین شرایطی نداشت، اما الان تعدادی از مدیران شرکت عمران شهرهای جدید ساکن پردیس و پرند هستند و سکونت در آنجا را به برخی مناطق تهران ترجیح میدهند. زیرا میتوانند در آن شهرها خانههای بزرگتر و فضای راحتتری برای فرزندان داشته و هوای بهتر و تزاحم کمتری داشته باشند.
وضعیت شهرهای جدید نسبت به سکونتگاههای پیرامونشان نیز در سالهای گذشته بدتر بود و مردم، شهرهای پیرامون را به آنها ترجیح میدادند و متوسط رشد قیمت املاک و در آنها، که بهنوعی نشانگر وضعیت کیفیت زندگی در آن مناطق است، پایین بود. اما در حال حاضر، خصوصاً هفت شهر جدید ما که رشد جمعیتی قابلتوجهی دارند، در مقایسه با سکونتگاههای مجاور خود وضعیت بهتری دارند. این موضوع نشاندهندهی یک اتفاق جدید است که در این سکونتگاهها در حال رخدادن است. پروژههای جدیدی که در طرح اقدام ملی مسکن، تحت عنوان تأمین مسکن اقشار مختلف اجتماعی تعریف شدهاند، در شهرهای جدید با استقبال بسیار بیشتری نسبت به شهرهای پیرامون آنها مواجه شده است.
وجه دیگر شهرهای جدید این است که در حال حاضر، بهخصوص جمعیت متوسط و رو به پایین اقتصادی ساکن تهران، تمایل بیشتری به سکونت در شهرهای جدید دارند تا اینکه به بخشهایی از جامعهای بروند که در آنها محلیگرایی ماهیت پررنگتری دارد.
این وجوه، نویدبخش آن است که شهرهای جدید از وضعیتی که قبلاً در آن قرار داشتهاند، بهمرور در حال رها شدن هستند. البته ممکن است مباحثی نیز مطرح شود که عنوان میکنند به دلیل سخت شدن زندگی در کلانشهرها، مردم به ناگزیر گرایش پیدا کردهاند که به شهرهای جدید بیایند. اما باید گفت که این موضوع درست نیست و آنها ناگزیر نیستند و فرصتها در سایر شهرها نیز وجود دارد. متوسط رشد جمعیت در شهرهای جدید به نسبت رشد جمعیت در کلانشهرها، شش یا هفت برابر است، به این معنی که ما جمعیت بیشتری را جذب میکنیم. من نمیگویم که در شهرهای جدید استانداردهای زندگی در حد ایدهآل و عالی است، اما در سالهای گذشته وضعیت شهرهایی مانند شهر پردیس کاملاً متفاوت شده است و در این شهر تنوع اجتماعی در حال شکلگیری است.
یکی از آسیبها برای شهرها این است که یک قشر اجتماعی خاص در آن سکونت داشته باشند. از اساسیترین سیاستهای ما این بوده است که تنوع در اقشار اجتماعی ایجاد کنیم و برچسبهایی مانند «محل استقرار افراد فقیر» به شهرها نخورد. در پردیس، از همهی اقشار اجتماعی سکونت وجود دارد و اقشار سطح بالای اقتصادی، اقشار متوسط و کارمند و اقشار کمدرآمد در کنار یکدیگر در شهر حضور دارند. در پرند نیز سعی بر اجرای همین موضوع بوده است، اما در پرند تمرکز شدیدی از مسکن مهر داشتیم که چارچوب برنامههای ما را کمی بر هم زد. در سایتهای مسکن مهر پرند تمرکز ویژهای داشتیم که آنها را از لحاظ خدمات بهسرعت تأمین کنیم تا جامعه با هم تلفیق شود و شکاف اجتماعی نداشته باشیم.
زهادی: یعنی وقتی مساکن مهر در کنار شهرها ساخته میشدند، هیچ هماهنگی از قبل انجام نشده بود و بعد از احداث مجبور شدید برای آنها راهحل بدهید؟
طاهرخانی: بله. عموماً تمرکز مسکن مهر بهخصوص در اطراف تهران، به شکل بلندمرتبه بوده است. برای مثال تعداد برجهای چهارده – پانزده طبقهای که در دو شهر پرند و پردیس داریم، از تعداد برجهای بلندمرتبهی تهران بیشتر است. با این روند، سبک جدیدی از سکونت در حال شکل گرفتن بود که الزامات آن فراهم نبود. برخی منتقدین مسکن مهر اعتقاد داشتند که این برجها به سرنوشت مسکنهای اجتماعی دههی چهل و پنجاه اروپا و آمریکای شمالی که به کانونهای بزهکاری تبدیل شده بودند، گرفتار خواهند شد. ما سعی کردیم که با شناخت تجربهی آنها، نگذاریم چنین چیزی تکرار شود. از دلایل سقوط آن مساکن، نگاه موقتی به مسکنهای اجتماعی بود که در آنجا وجود داشت. افراد ساکن در این مسکنها احساس مالکیتی نسبت به ملک خود نداشتند و آن را بهبود نمیدادند. این مساکن، خانههای دولتی بودند که افراد در آنها مدتی ساکن میشدند و هرچند وقت نیز از آنها جابهجا میشدند. این ناآشناییها فرصت لازم برای جریان یافتن بزه را در اختیار قرار میداد. همچنین وقتی این سکونتگاهها برچسب میخوردند که مکانهای خوبی نیستند، مرتباً کیفیت زندگی در آنها کمتر میشد و طبقهای که برای تأمین نیاز مسکن به آنجا آمده بود نیز، میدید که مسکنش محیط خوبی نشده و از آنجا میرفت.
در شهرهای جدید، بهخصوص در قسمتهای مسکن مهر، ما این نوع مسکن را بازتعریف کردیم و سیاستی اتخاذ کردیم که در آن مناطق به طور مرتب سرمایهگذاری کنیم تا افراد ساکن ببینند که وضعیت در آنجا هر روز بهتر میشود و ارزش ملک آنها افزایش پیدا میکند. زیرا پایین آمدن ارزش ملک اتفاق خطرناکی است و موجب جایگزینی نزولی میشود. در کنار این موارد، با برگزاری رویدادها و ایجاد محیطهای جمعی، سعی میکنیم که امکان اینکه افراد یکدیگر را بشناسند در اختیارشان قرار دهیم.
خوشبختانه میتوانیم بگوییم که از آسیبهای اساسی شهرهای جدید رهایی پیدا کردهایم، البته این بدان معنا نیست که سرمایهگذاری را در این شهرها متوقف کنیم. شاهکلید این رهایی، سرمایهگذاری گسترده در تأمین خدمات و زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی بوده است. برای مثال در فاز سهی پردیس، حوزهای را داریم که کیفیت ساختمانهای آن در حد مسکن مهر است، اما فضای سبز بسیار گسترده، مجتمعهای تجاری فاخر و مجتمعهای آموزشی مناسب و فضاهای ورزشی خوبی دارد که باعث شده است از زندگی در آن مکان استقبال شود.
در برنامهها برای پرکردن شکاف میان مسکن مهر و سایر بخشهای شهر، قرار شد که بناهای شاخص و خدماتی را در سایتها مسکن مهر ایجاد کنیم که ساکنین قبلی شهر جدید، برای گرفتن آن خدمات احساس نیاز کنند و به آن سایتها مراجعه کنند. برای مثال بزرگترین پارک شهری پرند، به نام بوستان مشاهیر را در سایتهای مسکن مهر ایجاد کردیم که افراد از تمام نقاط شهر به آنجا میروند و باعث تلفیق اجتماعی شده است. در مثالی دیگر، در فاز یازده پردیس، مالهایی میسازیم که از لحاظ ارزشهای معماری و استانداردهای فضاهای فرهنگی، سینما، فضاهای بازی کودکان و … در بخش قدیمیتر پردیس وجود ندارد و وجود این مالها باعث میشود که افراد از سایر بخشهای پردیس به سایتهای مسکن مهر مراجعه کنند.
عموماً حرکت از شهرهای جدید به شهرهای اصلی و مادر، حرکتی یکطرفه است. یعنی شهر جدید محل سکونت و خواب افراد بوده و برای گرفتن خدمات و تفریح به شهرهای اصلی مراجعه میکنند. اما هدف ما این است که این حرکت را وارونه کنیم، به این صورت که یک سری خدمات که امکان استقرار آنها به علت قیمت زمین یا کمبود فضا، در شهر اصلی وجود ندارد را در شهر جدید قرار میدهیم. برای مثال ایجاد یک مجموعهی ورزشی بزرگ، پیست موتورسواری و کارتینگ در تهران هزینهی بالایی دارد. اما مجموعهی کارتینگ ایجاد شده در شهر جدید پرند، از تهران نیز مراجعهکننده دارد. در شهر جدید صدرا نیز بیمارستان هزار تختخوابی پیوند اعضا وجود دارد که نهتنها به شیراز، بلکه در سطح بینالمللی خدماترسانی میکند. همچنین به دلیل توریستی بودن شهر شیراز و آمدن مسافران زیاد به این شهر، هتلهایی در صدرا برنامهریزی و احداث کردهایم که با فضاهای مناسبتر و امکانات تفریحی بیشتری به گردشگران خدمات میدهند. در نمونهای دیگر در گلبهار، سایت مربوط به هواپیماهای سبک درحالتوسعه است. از مصداقهای دیگر این موضوع، سالن بینالمللی صدرا است که میتواند محل رویدادهای بینالمللی باشد. در سطح مشابه این سالن، فقط سالن ورزشگاه آزادی را داریم. چنین مواردی میتواند برای شهر ایجادکنندهی هویت و برند باشد. این فضا هم پای مردم شیراز و هم سایر نقاط را به صدرا باز میکند و هم مورداستفادهی خود شهروندان قرار میگیرد. این موارد برای ایجاد تلفیق اجتماعی در نظر گرفته شدهاند.
مهندس غزاله بصیری: آیا در حال حاضر شهر جدیدی از صفر در مرحلهی برنامهریزی و اجرا قرار دارد؟
طاهرخانی: بله، ما در حال برنامهریزی چند شهر جدید هستیم. البته سیاست اولیهی ایجاد شهرهای جدید بر کلانشهرها تمرکز داشت، اما اخیراً وارد مراکز فعالیتی که در حال تجربهی تحولات زیادی هستند شدهایم. برای مثال ما از تحولات عسلویه عقب افتادهایم و برای آن برنامهای پیشبینی نکرده بودیم و این موضوع منجر به ایجاد و گسترش سکونتگاههایی شده است که کاملاً در مناطق آلوده قرار داشته و بهسرعت نیز توسعه پیدا کرده است و وضعیت خطرناک و ناایمنی را برای سکونت ایجاد کرده است.
شهر جدید «تیس» در منطقهی چابهار، از نمونههای نسل نوین شهرهای جدیدی است که در حال برنامهریزی و اجرای آن هستیم. اولاً کارکرد این شهر گردشگری است و حدود چهل تا چهل و پنج درصد از آن را به کارکردهای گردشگری، خصوصاً کارکردهای مرتبط با دریا اختصاص دادهایم، چون موقعیت این شهر از لحاظ محیط طبیعی بسیار منحصربهفرد است. در کنار این کارکرد، سکونت را نیز در نظر گرفتهایم که در آن حوزه، مسائل مربوط به استفاده از منابع تجدیدپذیر و استفاده از آب بارانهای موسمی بهعنوان مسائل مهم در برنامهریزی در نظر گرفته شدهاند. این منطقه تحت تأثیر بادهای موسمی هند است و در طول دو هفته از سال در ماههای تیر و مرداد، چیزی در حدود 200 تا 300 میلیمتر باران دارد که عمدتاً این باران تنها منجر به ایجاد خرابی میشود. اما برنامهی ما از روز نخست بهگونهای است که این آب را نگه داریم، آن را حرکت بدهیم و از آن استفاده کنیم، هم در موضوع نگهداری و ایجاد فضای سبز، هم در موضوع آبخیزداری و گردش آب در سطح شهر. همچنین سعی بر این است که سیستم بازیافت و استفاده از آب سیاه و خاکستری و سیستمهای دوگانهی مصرف آب را در این شهر ایجاد کنیم، زیرا در این شهر با اینکه دسترسی به آب دریا وجود دارد، اما تبدیل آب شور به آب شیرین هم هزینهی بالایی دارد و هم خالی از آثار محیط زیستی نامطلوب نیست.
بصیری: یعنی دیگر شهرهای جدید با مدل سرریز جمعیت شهرهای بزرگ نداریم؟
طاهرخانی: نه اینکه بگوییم این مدل را بهکلی کنار گذاشتهایم، چون این نیاز هنوز هم وجود دارد. برخی استدلال میکنند که چون ما از لحاظ جمعیتی به تعادل رسیدیم و رشد جمعیتمان کمتر شده و جریانهای مهاجرتی دیگر آنچنان قوی نیست، دیگر نیاز به توسعهی شهری وجود ندارد. اما این استدلال غلط است. نیاز توسعهی شهری از میزان تشکیل خانوار و سبکهای زندگی نشأت میگیرد. اینکه بگوییم در تهران X مقدار خانه و X مقدار خانوار داریم، پس مشکل مسکن نداریم، تحلیل دقیقی نیست. البته من موافقم که مسکن تهران درگیر سوداگری است، ولی همهی مسئله این نیست و در واقع موضوع سبک زندگی موضوعی است که در نظر نمیگیریم.
اگر به نسبت ازدواج به طلاق توجه کنیم، میبینیم با طلاق، یک خانوار به دو خانوار تبدیل میشود که معمولاً هر یک از آنها نیز به طور مستقل زندگی میکنند. سبک زندگی تغییر کرده است و بچهها از خانوادهها جدا شده و به طور مستقل زندگی میکنند. اما در برنامهریزی توسعهی شهری ما سبک زندگی رسمیتی ندارد و بررسی نمیشود. با اینکه رشد جمعیت ما محدود شده است، در حال حاضر در بالاترین نقطهی تشکیل خانوار قرار داریم. به همین دلیل در مناطق کلانشهری، کماکان مسکن مسئلهی اصلی است. حال برای پاسخ به این نیاز یا باید از ظرفیت توسعهی درونی استفاده کنیم که دشواریهای زیادی دارد؛ دلیل اصلی آن، مباحث مالکیت خصوصی است که در اختیار توسعهگران نیست و کافی است در یک بلوک توسعه، یک نفر مخالف باشد. هیچ ابزار قانونی برای اینکه آن فرایند انجام شود وجود ندارد. به همین جهت کنترل فرایند توسعه بسیار سخت است. توسعهی حاشیهای یکی از زمینههای ممکن است. این توسعه یا باید متصل شکل بگیرد و یا منفصل، مانند ایجاد شهرهای جدید، یا در قالبهای کوچکتری مثل شهرکها. ما خصوصاً در مناطق کلانشهری بیشتر سیاست شهرکها را دنبال میکنیم، اما این بدان معنا نیست که سیاست شهرهای جدید در مناطق کلانشهری را به طور کامل کنار گذاشتهایم. در برخی موارد و در جاهایی که نیاز باشد، از این سیاست نیز استفاده میکنیم.
منطقهی چابهار، منطقهای کاملاً در حال تحول است و اتفاقات گستردهای در آن در حال رخدادن است. بهخصوص که کشور در بندر چابهار برای اتصال آسیای میانه و افغانستان، تمرکزی اساسی دارد و بر آن سرمایهگذاری کرده و به دنبال سرمایهگذاریهای کلان خارجی است. از سوی دیگر نیز اغلب صنایع فولاد، صنایع آهن و صنایع نفتی در قالب پالایشگاههای متعدد در حال انتقال به چابهار است. همهی این طرحها نشاندهندهی تحول جمعیتی گستردهای در این منطقه است که باید برنامهریزیشده با آن پیش برویم، وگرنه با همان سبک رایج، توسعه پیدا میکند که عموماً توسعهای پایدار نخواهد بود یا عسلویهای جدید در آنجا شکل میگیرد؛ که پروازهای متعددی از همهی مراکز استانها به عسلویه داریم و متخصصین و تکنسینها به مدت محدود در آنجا اقامت داشته و سپس باز میگردند. متأسفانه یک چالش که در توسعهی مراکز فعالیتی و صنعتی جدیدمان داشتهایم، این بوده است که الگوی توسعه و سکونت پایدار را در آن مکانها شکل ندادهایم، درصورتیکه میتوانستیم جمعیتی که برای کار به آنجا میروند را همان جا مستقر کنیم.
الگوی توسعهی آبادان، الگوی خوبی بود و آبادان یک سبک زندگی متفاوت از لحاظ شهری ایجاد کرد. خدماتی که در ابتدا در آبادان بود، در تهران و اصفهان و اهواز وجود نداشت و قشر متخصصی که به آنجا میرفت، در آنجا جذب شده و ساکن میشد. به همین دلیل در این شهر هویت منحصربهفردی نیز شکل گرفت.
زهادی: عجیب است که این الگو دیگر تکرار هم نشد. حتی همان چیزی که تخریب شد هم دوباره درست نشد. انگار که دست عمدی در کار بوده باشد که دوباره آبادان، آبادان قدیم نشود.
طاهرخانی: آبادان قابل احیا است، چون ظرفیتهای عمیق و گستردهای دارد. قاعدتاً باید یک آبادان هم در عسلویه ایجاد میکردیم، مگر عسلویه از لحاظ حجم اشتغال و اقتصادی که در آنجاست، کوچک است؟ البته بعداً فرصتهایی بود که آبادان را تکرار کنیم، اما نتوانستیم. دلیلش هم این بود که برنامه نداشتیم. فعالیت گستردهای به آنجا منتقل میشود ولی اسکان جمعیت صورت نمیگیرد و هر روز افراد با ماشین و اتوبوس و هواپیما جابهجا میشوند. این توسعه نیست. درصورتیکه اگر این افراد در آنجا اقامت داشتند و زندگی میکردند، منطقه که منطقهی محرومی نیز محسوب میشود، متحول میشد.
زهادی: یک سؤال در سطح کلان وجود دارد. آیا سرمایهگذاری و پیدایش شهرهای جدید برای شرکت عمران شهرهای جدید و وزارتخانه و در نهایت برای دولت و کشور ایجاد سود و درآمدزایی میکند یا اینکه شهرهای جدید صرفاً مصرفکنندهی بودجه برای ایجاد زندگی و رفاه برای ساکنینشان هستند؟
طاهرخانی: موضوع توسعهی شهری و تأمین مسکن، یکی از مسئولیتهای حاکمیتی است. یعنی دولتها کسب درآمد میکنند که در نهایت بتوانند رفاه و سکونت پایدار برای ملتشان فراهم کنند. به همین دلیل بههیچوجه دید درآمدزایی در ارتباط با احداث شهرهای جدید وجود ندارد. ولی این بدان معنا نیست که یک فعالیت غیراقتصادی باشد. یک فعالیت غیراقتصادی و متکی به منابع کمکها و سوبسیدها، تا زمان محدودی میتواند فعال باشد اما هدف ما ایجاد الگوهای پایدار در حوزهی تأمین مالی است. سعی ما بر این است که بهجای سیاست اولیهای که به شکل خامفروشی اراضی داشتیم، با مشارکت بخش خصوصی توسعه ایجاد کنیم و سرمایههایی به دست بیاوریم و آن سرمایهها را مرتباً در توسعههای جدید وارد کنیم.
در مجموعههای شهری جدید، حتی در توسعهی حملونقل ریلی و متروی بینشهری، متولی، خود شهر جدید است. یعنی شهر جدید سعی میکند که از درآمدهایی که کسب میکند، زیرساختهای اساسیاش را ایجاد کند. خوشبختانه در توسعهی شهر جدید تیس، دیگر مجبور نیستیم تجربهی هشتگرد و پرند و پردیس را تکرار کنیم که ابتدا زمین را میفروختند و سپس زیرساختهایش را تأمین میکردند. در این شهر، ابتدا هیچ زمینی را نمیفروشیم، اول زمین را برای توسعه آماده میکنیم و سپس سرمایهگذار بخش خصوصی را دعوت میکنیم که در آنجا کارهای باکیفیت صورت دهد. بهاینترتیب میتوان از آن آسیب اولیه فرار کرد. در حال حاضر در شهرهایی که در دست احداث داریم، آن اتفاقات را تکرار نمیکنیم.
مسئلهی مهم دیگری که در نقد شهرهای جدید گفته میشود، این است که این شهرها صرفاً خوابگاه سکونتگاههای اصلی هستند و کارکردی ندارند. اما آمارها این موضوع را نشان نمیدهند و بخشی از اشتغال در شهرهای جدید، در داخل شهر یا در مجموعههای فعالیتی پیرامون آن است.
یکی دیگر از اولویتهای ما بهخصوص در توسعهی نواحی صنعتی و مراکز کار و اشتغال جدید، این است که با معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری برنامهریزی میکنیم که مجموعهای از فعالیتهای دانشبنیان و استارتاپها در قالب پارکهای علم و فناوری به این مناطق سوق داده شود تا فعالیت نیز به این شهرها منتقل شود.
در مناطق کلانشهری، بازار سکونت و فعالیت بههمپیوسته است و ممکن است افرادی در تهران ساکن باشند و در پرند کار کنند، یا در پرند ساکن باشند و در تهران کار کنند. در شهر پرند بهعنوان دومین یا سومین شهرک صنعتی استان تهران با فعالیتهای متنوع، سی تا چهل درصد شهروندهای پرند مشغول به کار در همان شهر هستند. شصت درصد باقیمانده نیز از تهران و سکونتگاههای دیگر برای کار به این شهر میآیند. یعنی آن وجهه سابق از شهرهای جدید در حال شکستن است. قطارهای حومهای که تهران و پرند را به هم متصل میکنند، صبح از تهران به سمت پرند نیز مسافر دارند.
زهادی: آیا شهرهای جدید چندفرهنگی هستند؟ یعنی از مکانهایی با فرهنگهای مختلف به این شهرها میآیند؟
طاهرخانی: بله این یکی از وجههای شهرهای جدید است. چندفرهنگی بودن میتواند باعث توسعه شود، مانند توسعهی جامعه کانادا یا استرالیا. در واقع چندفرهنگی بودن میتواند هم باعث تضاد شود، هم باعث ارتقاء جامعه. زمانی باعث تضاد میشود که سوءتفاهمهایی در جامعه وجود داشته باشد و جوامعی بسته در کنار یکدیگر باشند که امکان تعامل نیز نداشته باشند. اما اگر این افراد فرصت پیدا کنند که از طریق زیرساختهای اجتماعی و جشنوارههایی که برگزار میشود با هم آشنا شوند و تعامل داشته باشند، این مشکلات کمرنگ میشود. البته درصورتیکه به افراد اجازه داده شود که بروز فرهنگی خودشان را داشته باشند و نخواهیم آنها را یکسانسازی کنیم که همه یکجور رفتار کنند و بتوانند مجموعههای فرهنگی خودشان را متناسب با نیازهای خودشان بسازند و ما این فرصت را برایشان فراهم کنیم.
در انتها باید گفت، امروز، با واقعیتی مواجهایم که بزرگترین تجربه شهرسازی کشور است، تجربهای که اگرچه با کاستی و چالشهایی مواجه بوده اما در پَسِ خود بازتابدهنده بضاعتِ دانشی، حرفهای و مدیریتی کشور به امر سکونت و استقرار جمعیت در پهنه سرزمینی است. بضاعتی که اگر ضعفی دارد، باید شناخت و اگر قوتی دارد باید تقویت شود تا سویههای تکامل یافته آن برآمده از حوزههای مختلف دانشی در مواجهه با پدیده شهرهای جدید ـ شناسایی، تدقیق و تبیین شود.
مجموعه شهرهای جدید، تلاش دارد تا همواره پاسخگوي انتظارات شهروندان باشد. ما معتقديم با تنوعبخشی کارکردی و اقتصادی شهرهای جدید، اولویتدهی به تأمین خدمات و فضاهای عمومی مورد نیاز سکونت و ارتقای کیفیت فضایی شهرها، ایجاد ارتباط سریع و آسان میان شهرهای جدید و شهرهای مادر، ضمن پاسخگویی به نیازهای طیف گستردهتر شهروندان و دستیابی به تنوع اجتماعی، موجبات ایجاد تعادل فراگیر در شهرهای جدید و تحقق عدالت فضایی را فراهم کنیم.