ما و معماری آینده
احمد زهادی
عشق دردانه ست و من غواص و دریا میکده سر فرو بردم در آن جا تا کجا سر بر کنم
حافظ
در زمانهای زندگی می کنیم که زندگی انسانی بیش از هر زمان دیگری نیازمند تفکر و خلاقیت است. ناگفته پیداست که سهم عمده ای از این فرآیند به معماری و ساختمان مربوط می شود. در واقع یکی از محوری ترین خواسته های انسان در طول تاریخ، مسکن و تعلق به زیست پناهی بوده که او را از گزند عوامل مختلف طبیعی مصون نگه دارد. این خواسته در زمانه ما به یک اصل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بدل شده است. براین اساس، اطلاع رسانی در این زمینه و تحلیل و تجزیه رویدادها و مناسبات آن ضرورتی انکارناپذیر است. در کشور ما سنت شهرنشینی و مدنیت، سابقه ای طولانی و شکوهمند دارد. بسیاری از شهرهای ایران در زمره میراث بشری قرار گرفته اند و نمادهای روشنی از اندیشه و عمل مدنی محسوب می شوند. آثار و ابنیه باستانی و تاریخی کشورمان بسیار گسترده و متنوع اند که خود نشان گر تاریخیت معماری و تفکر معمار انه اند. بنابراین اینکه نشریات مختلف با جهت گیری های خاص خود به این مقولات بپردازند امری بدیهی است. فصل نامه رایانه معماری و ساختمان را با این انگیزه منتشر می کنیم که در خصوص تبیین و تحلیل شرایط موجود معماری در کشور و افق ها و چشم اندازهای آینده آن، حرف و حدیثی نو ارائه دهیم. ما بر این باوریم که شناخت وضعیت موجود جز با رویکردی تحلیلی، انتقادی به گذشته و آگاهی از تحولات آینده این حرفه و هنر امکان پذیر نیست. از این رو فعالیت مطبوعاتی خود را در متن چنین نگره و روش شناسی ای پیش خواهیم برد. در این راستا از همه آن ها که قلما و قدما در راه اعتلای معماری کشور می کوشند می خواهیم که به یاری ما بیابند و این نشریه را متعلق به خود بدانند.
الورا فرانسسکا آماتورو ، معمار ایتالیایی، که در همایش معماری معاصر ایران، (گفت و گوهای فرمانیه ، بهمن ماه ۸۲) شرکت کرده بود مقاله ای مستدل و گویا به زبان انگلیسی با عنوان «تحول در شهر های آینده » در باره اوضاع و احوال شهرنشینی در حال و آینده قرائت کرد. از آنجا که خوش تر آن باشد که سر دلبران – گفته آید در حدیث دیگران ، ترجمان آن مقاله را در این جا می آورم :
این روزها، ارایه توضیحی در مورد نحوه تغییرات احتمالی شهرهای آینده اهمیت بیشتری از گذشته دارد. جنبش گروه های قومی در بخش های مختلف دنیا خواستار ارایه تحلیل عمیق تری از مساله پیچیده تغییرات شهرها به خصوص از جنبه اجتماعی است. در واقع باید گفت سازمان رو به گسترشی که رویدادجدیدی در وحدت فرهنگی و زیست – روانی اجتماع و محیط طبیعی به شمار می رود، در آینده ناگزیر به پیوستگی موجود خاتمه می دهد و دگرگونی عمیقی ایجاد می کند. اجتماع همان طور که زیگموند فروید می گفت، به عناصر محرک احتیاج دارد فروید این عناصر راعوامل حیات بخش میدانست. آزمایش هایی بیولوژیک در آزمایشگاه ثابت کرده که یاخته های موجود در محلول های شیمیایی، اگر تغذیه مناسبی داشته باشند و در درجه حرارت مطلوبی نگهداری شوند، کم کم در نتیجه این سکون و ایستایی می میرند ولی اگر ماده محرکی به محلول اضافه شود ، يكباره یاخته ها جان می گیرند و تکثیر می شوند. با این توضیح معلوم می شود که چرا اجتماع در مقابل محیطی که خودش ایجاد کرده واکنش نشان می دهد. چرااین محیط را تغییر می دهد و با تغییر آن واکنش های دیگری را سبب می شود تا زنجیرۀ تکاملی تغییرات و اصلاحات بعدی ادامه پیدا کند. نکته ای که بررسی دقیق این مساله به ما نشان داده، کندی شهر ها در سازگاری با تغییرات جامعه است علت اصلی این ناتوانی در ایجاد تغییرات لازم، کندی تصمیم گیری های سیاسی است که به نظر نمی رسد در حال حاضر راه حل مؤثری برای نیازهای جدید جامعه در دست داشته باشد. شهر که سیستم فوق العاده پیچیده ای است و در اینجا به صورت تقویمی به آن نگاه می کنیم (یعنی از پولیس گرفته تا متروپولیس)، جز دربعضی فواصل زمانی کوتاه، نیروی عظیمی برای جذب مهاجران داشته و دارد. به علاوه شهر جایگاه ممتازی برای همه گونه مبادلات، از مبادلات تجاری صرف گرفته تا میانجیگری سیاسی بین طبقات اجتماعی و کنترل و مدیریت اطلاعات به شمار می آید. هر تغییری که در جامعه رخ می دهد، شهر دستخوش بحران می شود و توانایی خود را برای سازگاری از دست می دهد. هر بار تاریخ از نو آغاز می شود، بحرانی در می گیرد و این بحران تغییراتی ایجاد می کند و شکاف بین انتظاراتی که از ارگانیسم شهری وجود دارد و کارکرد واقعی آن وسیع تر می شود. در واقع حتی اگر بتوان توانایی شهرها را در سازگاری با تغییراتی که در آنها ایجاد می شود زیر سوال برد، نمی توان بحرانی که در شرایط فعلی محیط شهری را تهدید می کند، ندیده گرفت. عوامل این بحران را باید در تغییر شیوه تولید گذار از دوران صنعتی به عصر کامپیوتر و تبادل اطلاعات، عیوب شبکه های ارتباطی (از همه لحاظ) و کمبود مسکن جست وجو کرد. پیداست که با تعریف شهر به عنوان سیستمی پیچیده، هر نقطه این سیستم در صورت دگردیسی بازخوردی دارد و بر تمام عناصر دیگر سیستم تأثیر می گذارد. به همین دلیل است که شاید اکنون لازم باشد در عواملی که در این سیستم دخیل اند، اصلاحاتی صورت داد، چون تحجر و کهنگی از سروروی بسیاری از این عناصر پیداست و این عناصر نه که در رشد و تحول محیط شهری نقشی ندارند که پیچیدگی آن را بیشتر می کنند. پدیده ای که به راحتی می توان آن را به عهده سیاست و سیاستمداران گذاشت. برنامه ریزی شهری بی معنا می شود و محدودیت های خود را نشان می دهد. شاهدما پذیرفتن همین حقیقت ساده است که برنامه ریزی شهری بهتر از تصمیم گیری در باره بعضی مسایل مشخص است، به این دلیل که برنامه ریزی نتایج فوری و آنی دارد، در حالی که احتمالا هیچ جامعه پیچیده ای نمی تواند به صورتی ساده و صریح پیش گویی کند که چه هدف هایی در سر دارد و چگونه و بر چه اساس می خواهد به این هدف ها برسد. در واقع مساله همین جاست. چون قرار است کارشناسان کارشناسانی که حتما” صلاحیت دارند، برای تضمین ورفع فوری همه نیازها و امیدها و درخواست ها، ابزارهای جدیدی اختراع کنند، طوری که بتوانند فضای سیاسی را آرام نگه دارند و چشم انداز ها را برای کسب رضایت مردم بهبود بخشند. ولی در عمل چیزی که به دست می آید، کافی نیست. روند تحول در طبقات اجتماعی حواشی محیطهای شهری نشان دهنده رشد اقلیت های قومی مخصوصا” اقوامی است که خاستگاه مدیترانه ای دارند. اگر افق خود را وسیع تر کنیم و مسایل جمعیت شناختی را در نظر بگیریم، ملاحظه می کنیم که نرخ رشد صفر که مشخصه اقتصاد ایتالیا در سال های اخیر است با رشد تصاعدی جمعیت در کشورهای جهان سوم، نسبت معکوس دارد. این نکته ای است که به نظر ما باید آن را در نظر داشت. به علاوه با این توضیحات پیداست که چرا تحقیق در وحدت ادیان با پرسش هایی مثل مسایل زیر روبه رو شده است : آیا شهر به نیاز روزافزونی که این بازیگران جدید در صحنه شهرها به هویت و مهمان نوازی دارند، توان پاسخ گویی خواهد داشت؟ شهری سازی به صورتی که در شرایط فعلی وجود دارد، کافی نیست. پس چه تغییراتی باید صورت داد؟
از پولیس تا شهر
اکنون معلوم شده روشی که آتن برای ارتباط با منطقه داشت، کارآیی خود را از دست داده و محدودیت هایی دارد. شهرهای مدرن امروز در جوامع صنعتی را نمی توان در محدوده مشخصی محصور کرد. متروپولیس چیزی غیر ارگانیک است. غلبه کمیت بر کیفیت ارگانیک شهرها باعث افزایش سرسام آور ساختمان شده. ساختمان هایی که نه برای آنها برنامه ریزی شده و نه می توان برای آنها برنامه ریزی کرد. افزایش سرسام آور ساختمان ناشی از عدم توجه کافی به برنامه ریزی شهری در فرهنگ دنیای امروز است، هم از لحاظ سیاسی و هم از جنبه طراحی. برنامه ریزی شهری باید حاوی نگرش های انتقادی زیر باشد: – نگرش نوستالژیک، ارگانیسیستی و ادغامی مبنی بر اینکه باید شهرهای بزرگتری ساخت که جمعیت بیشتری در آن جا گیرد. – نگرش واقع گرایانه و تراژیک که مدام از فقدان هرگونه احساس تعلق سخن می گوید.
– نگرش تفسیری که بر اساس آن تجربه متروپولیسی را نباید جدایی از نوع خاصی از زندگی تفسیر کرد، باید آن را واقعه یارخدادی در زندگی به شمار آورد. به یمن روش تازه ای که در تفسیر زندگی شهری وجود دارد، می توان مفهوم تازه ای از پیوستار شهری / روستایی یا منطقه شهرت یافته را جایگزین شهر کرد. بدین ترتیب منطقه در رشد شهرها نقش مهمی پیدا می کند و شالوده اصلی برنامه ای تلقی می شود که برای تنظیم دستورالعملی در رویکرد به منطقه طراحی شده است. دستورالعملی که بتواند انقلاب جمعیتی را که در قرن آینده به وقوع خواهد پیوست، در خود مستحیل کند. برای جامعه اروپایی که جامعه ای فراملی، خلاق و سرزنده و پویاست، بنیان های تازه ای ایجاد کند. قاره تازه ای بسازد که بتوان آن را کشف کرد و شکل داد .
در پایان ذکر این موضوع لازم است که تلاش من و همکارانم بر این محور استوار بوده که ضمن پوشش خبری و تحلیلی اتفاقات مربوط به معماری و مستند سازی چندرسانه ای معماری معاصر ایران که از طریق مهندسین مشاور ره نگاشت عمران صورت می گیرد و همواره با منطق نگاه به آینده همراه بوده است، پایگاهی محکم، جامع و پویا در راه اعتلای معماری کشورمان بنا نهیم که این فرایند جز با همراهی و تعامل معماران ، مخاطبان و علاقه مندان به این حرفه مقدور نیست.
منتشر شده در شماره 1 فصلنامه معماری و ساختمان