کوچک همه چیز است …
ندازه در معماری میتواند یک موضوع بی اهمیت یا فوق العاده مهم باشد . در روند خلق یک پروژه معماری ، کانسپت میتواند بدون توجه به مقیاس و اندازه آن شکل بگیرد . ایده و کانسپت معماری، میتواند سبب ایجاد یک معماری باکیفیت ، فارغ از موضوع ابعاد پروژه باشد.
اینکه یک پروژه در مرحله شکلگیری ایده و کانسپت پروژه ، بدنبال یافتن پرسش های کلیدی و مناسب طرح باشد غالبا و نه همیشه می تواند فارغ از مقیاس و ابعاد پروژه باشد. چالش های عمده معمار پس از این مرحله و در حل روابط پیچیده کاربری ها ، همنشینی فضاها و دسترسی ها ، بسته به مقیاس پروژه ها ، متفاوت است. از سوی دیگر مقیاس و اندازه پروژه معماری ارتباط مستقیم با مقیاس مشتری دارد . پروژه های بزرگ مقیاس معمولا مشتری های دولتی و بزرگتری دارند و پروژه های کوچک تر ، مشتری های کوچکتر و حتی بدون مشتری و سفارش دهنده خاص هستند.
تفاوت عمده این پروژه ها نیز از همین تفاوت حاصل می شود . معماری بدون مشتری ( کارفرما) که می تواند تجربه لذت بخشی برای معمار باشد تا چالش های ذهنی ، به خالص ترین شکل ممکن ، امکان وجود داشته باشند. حذف مشتری از فرآیند طراحی هر چند می تواند پیامدهای منفی داشته باشد اما در نگاهی دوباره و با دیدی متفاوت میتواند به یک چرخه خلق جدید و موثر بیانجامد.
گفتگوی خانم الف و آقای شین در یک عصر تابستانی در کافه کوچک کنار خیابان بزرگ …
شین: صبر کنید … من فکر میکنم که حذف مشتری از فرآیند طراحی می تواند فاجعه بار باشد . معماری رشته زمینی است و حذف مشتری ، معماری را از زمین جدا میکند و نتیجه آن شکلگیری طرح هایی فاقد کیفیت برای بهره برداری عملی است .
الف: نه به آن سیاهی که میگویی و فکر میکنی … فرآیند طراحی می تواند دارای مسیرهای متفاوتی باشد.
شین : مسیر متفاوت ؟
الف: آنچه به عنوان کیفیت لازم بهره برداری یاد میکنی صرفا از طریق ایجاد دیالوگ با مشتری به دست نمی آید و یک مونولوگ ذهنی نیز میتواند کیفیت بیافریند.
شین: اما یک مونولوگ چقدر میتواند موثرتر از یک دیالوگ باشد ؟
الف: ارزش گذاری میان یک مونولوگ و دیالوگ کاملا نسبی است . گاهی یک دیالوگ متوسط میتواند به یک پروژه متوسط بیانجامد اما یک مونولوگ فوق العاده ، میتوانی تصور کنی به چه چیزی بیانجامد. ضمنا هیچ وقت یک مونولوگ، کاملا یک مونولوگ نیست . هر مونولوگ ذهنی قطعا از یک زمینه فکری ایجاد میشود که در بستر جامعه شکل گرفته و هزاران دیالوگ خاموش در آن هیاهو دارند.
شین: ادامه بده …
الف: برای همین من فکر میکنم که آن چیزی که از مونولوگ برداشت میکنی هرچند در نگاه اول ممکن است برداشت دیکتاتور گونه ای از یک طراح در مقام دیکتاتور که تمام طرح و خواسته های خود را به مشتری دیکته میکند، به ذهنت متبادر کند . اما..
شین : اما در واقع فکر میکنی که این مونولوگ مثل یک ارکستر است که علی رغم حضور چندین ساز و نوازنده یک قطعه نواخته میشود .
الف: شاید ، اما بیشتر منظور من این است که هیچ ذهنی، مونولوگ ندارد و همه ما حتی در خلوت خودمان در دیالوگ دایمی با خودمان هستیم .
شین: و هر طرحی هرچند با حذف مشتری به عنوان یکی از طرفین یک دیالوگ ، باز هم مونولوگ نیست و تمرین ذهنی طراح، شکلی از دیالوگ دایمی دارد فقط در این ساختار طرف دیالوگ حذف شده است نه خود دیالوگ الف: بله و شاید سلیقه مشتری … آنچه دیالوگ بین طراح و مشتری بر سر آن به چالش میرسد بیشتر سلیقه و خواست مشتری و طراح است چرا که در بیشتر موارد توافق بر سر کمیت های یک طرح حاصل میشود اما کیفیت طرح در فیلتر سلیقه گرفتار میشود .
شین: اما من فکر میکنم همیشه هم پروژه های کوچک مقیاس بدون مشتری نیستند . مثلا برای خلق پروژه های ملی کوچک مثل پاویون و یا غرفه های بی ینال های معماری و هنری ، درست است که مشتری به آن شکل همیشگی وجود ندارد ؛ اما حساسیت ها بیشتر است ؛ مثلا برای انتخاب یک غرفه در بی ینال معماری چندین مرحله داوری ، جلسات احتمالی با مسوولین دولتی … عملا شکلی از یک مولتی لوگ دارد .
الف: در این مورد با تو تا حدی موافقم اما در این پروژه ها هم طراح، کاملا ایده خالص ذهنی خود را در جریان یک مسابقه عرضه میکند و این ایده میان دیگر ایده های خالص ، سنجیده می شود و در نهایت با نظر گروه داوری انتخاب می شود . در این روند ، به نظر من طراح با مشتری روبرو نشده است و مشتری بر شکل گیری ایده اولیه کوچکترین تاثیری نداشته است . صرفا تم و موضوع اعلامی از سوی برگزار کننده میتواند به ایده طراح جهت دهد که این موضوع بدیهی است . مگر اینکه مستقیما با حذف فرآیند مسابقه ، مشتری به سراغ یک طراح برود و از او بخواهد تم و موضوع آن بی ینال ، فستیوال یا هر مناسبت دیگری را از طریق نمایش وجهه ملی یک کشور مطابق با خواسته های حکومتی در یک پاویون طرح کند.
شین: در مورد مقیاس یک پروژه فکر میکنی که حذف مشتری و ایجاد یک مونو ـ دیالوگ چندان هم مهم نیست ؟
الف: شاید… بیشتر این پروژه ها در یک فضای آزاد فیزیکی تعریف میشوند و مالکیت فضاهای آزاد چون در اختیار عموم است میتواند مشتری خاص و مفردی نداشته باشد .
شین: از این نگاه معتقدی یک رابطه دو سویه خلق میشود و یا یک دیالوگ از آنجا آغاز میشود.
الف: دقیقا… وقتی در یک فضای آزاد یک پروژه کوچک مقیاس قرار میگیرد ، فرصت ارتباط نزدیک و قابل لمس میان اثر و مردم در یک سطح دیگر شکل میگیرد . به جای یک دیالوگ بین مشتری و طراح ، یک گفتمان ( دیسکورس) بین طراح و جامعه مخاطبان ایجاد میشود . معماری در مقیاس کوچک در نقش یک سقف ، دیوار ، یک نیایشگاه ، یک رصد خانه و یا یک فولی ، فرصت ارتباط خلاقانه و کشف و شهودی به مخاطب عرضه میکند.
شین: یعنی اعتقاد داری تاثیر این طرح از یک طرح عمومی بر مخاطبان و مردم بیشتر است ؟
الف: قیاس این دو مورد کمی سخت است . مثلا من نمیتوانم منکر تاثیر یک پروژه عمومی بزرگ مقیاس بر ذهن مخاطب و ایجاد گفتمان های ذهنی و بصری میان اثر و مخاطب در آن مقیاس شوم…
شین: من قانع شدم در مورد حذف مشتری ، بگذار کمکت کنم ، فکر کنم اینها دو لیگ متفاوت از یک رشته مشترک هستند . هر دو میتوانند بسیار نخبه گرایانه و خلاقانه باشند و هر کدام در بستر خودشان تاثیر گذار باشند . اما پروژه های کوچک مقیاس به خاطر ابعاد انسانی تر قابل لمس و باور هستند . مخاطب با این پروژه ها سریع تر یکی میشود و تجربه فضایی خالص تری شکل میگیرد .
الف: شاید…
شین: و میتواند به سبب حس تمام اجزا و عناصر طرح ، دیدن از زوایای مختلف ، درک کلی و آنی اثر و لمس و احاطه شدن توسط اثر در عین حال آنرا احاطه کند و در این رفت و برگشت آموزش بصری و ذهنی مخاطب سریع تر و شاید جالب تر باشد .
الف: منظورت از جالب چیست ؟
شین: جالب به عنوان بازی
الف : آری گویی شادمانه به بازی…
منتشر شده در شماره 51، پاییز 96